- 4223
- 1000
- 1000
- 1000
سازش
«زینال» که نزد مردم روستا به خاطر مرگ پسرش منفور است، میخواهد به پیشنهاد «طاهر معینالبکاء» در تعزیه به عنوان «شمرخوان» بازی کند؛ اما پرویز، پدرزن زینال، با توسل به حیلههای مختلف مانع کار او می شود و او را آزار میدهد.
از ایرانصدا بشنوید
بعد از رفتن «اسد» شمرخوان تعزیه روستا، «طاهر» معینالبکاء تعزیه، همه ی تلاش خود را میکند تا به مردم بقبولاند که زینال میتواند به جای اسد در نقش شمر بازی کند، اما تلاش او بیفایده است؛ چراکه همه مردم زینال را مسئول مرگ پسرش «مصطفی» میدانند.
زینال چند سال پیش، در اثر یک سهلانگاری، پسرش را در زیر چرخ کامیونش له کرده و همسرش «صفورا» او را رها کرده و به خانه پدرش پرویز رفته است.
طاهر، با زحمت بسیار، زینال را راضی میکند تا در تعزیه شرکت کند، ولی بعد از سنگاندازیهای مداوم مردم، به خصوص «محسن» و «فاضلی» که تحت تأثیر پدرزن زینال هستند، زینال ترجیح میدهد تا میدان را خالی کند. سرانجام «ننه سکینه» و طاهر به زینال اطلاع میدهند که هرچه بر او گذشته زیر سر پرویز بوده است و زینال عصبانیتر از گذشته میخواهد به سروقت پرویز برود. ننه سکینه و طاهر او را منصرف میکنند و به او میگویند اگر هماکنون به سراغ پرویز برود، همه چیز به نفع پرویز تمام می شود. در همین لحظه زینال برای آنها توضیح میدهد که دشمنی پرویز با او به خاطر این است که صفورا، برخلاف میل پدرش که دوست داشت دخترش زن یک خانزاده شود، با زینال ازدواج کرده است.
بعد از رفتن زینال ننه سکینه به طاهر میگوید که نقشه خوبی کشیده است. سرانجام زینال و طاهر تمرین تعزیه را آغاز میکنند، اما یک روز هنگام تمرین، «حاج صادق» به همراه پرویز و بقیه به خانه طاهر میآیند و حاج صادق از آنها میخواهد که دست از لجبازی بردارند و با پرویز در نیفتند.
حاج صادق از زینال میخواهد در تعزیه شرکت نکند و باعث دردسر نشود. در همین هنگام ننه سکینه سر میرسد و در مقابل زینال به حاج صادق قول میدهد که جلوی زینال را بگیرد.
زینال با شنیدن این حرفها به جوش آمده و به سراغ پرویز میرود. زینال، پرویز را مقصر همه بدبختیهایش میداند، اما پرویز با ادعای بیگناهی خود، زینال را قاتل خطاب میکند. دیدن صفورا هم در خانه پرویز دردهای زینال را درمان نمیکند.
زینال چند سال پیش، در اثر یک سهلانگاری، پسرش را در زیر چرخ کامیونش له کرده و همسرش «صفورا» او را رها کرده و به خانه پدرش پرویز رفته است.
طاهر، با زحمت بسیار، زینال را راضی میکند تا در تعزیه شرکت کند، ولی بعد از سنگاندازیهای مداوم مردم، به خصوص «محسن» و «فاضلی» که تحت تأثیر پدرزن زینال هستند، زینال ترجیح میدهد تا میدان را خالی کند. سرانجام «ننه سکینه» و طاهر به زینال اطلاع میدهند که هرچه بر او گذشته زیر سر پرویز بوده است و زینال عصبانیتر از گذشته میخواهد به سروقت پرویز برود. ننه سکینه و طاهر او را منصرف میکنند و به او میگویند اگر هماکنون به سراغ پرویز برود، همه چیز به نفع پرویز تمام می شود. در همین لحظه زینال برای آنها توضیح میدهد که دشمنی پرویز با او به خاطر این است که صفورا، برخلاف میل پدرش که دوست داشت دخترش زن یک خانزاده شود، با زینال ازدواج کرده است.
بعد از رفتن زینال ننه سکینه به طاهر میگوید که نقشه خوبی کشیده است. سرانجام زینال و طاهر تمرین تعزیه را آغاز میکنند، اما یک روز هنگام تمرین، «حاج صادق» به همراه پرویز و بقیه به خانه طاهر میآیند و حاج صادق از آنها میخواهد که دست از لجبازی بردارند و با پرویز در نیفتند.
حاج صادق از زینال میخواهد در تعزیه شرکت نکند و باعث دردسر نشود. در همین هنگام ننه سکینه سر میرسد و در مقابل زینال به حاج صادق قول میدهد که جلوی زینال را بگیرد.
زینال با شنیدن این حرفها به جوش آمده و به سراغ پرویز میرود. زینال، پرویز را مقصر همه بدبختیهایش میداند، اما پرویز با ادعای بیگناهی خود، زینال را قاتل خطاب میکند. دیدن صفورا هم در خانه پرویز دردهای زینال را درمان نمیکند.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
نظری ثبت نشده است