- 16374
- 1000
- 1000
- 1000
وداع، گُل ساری! گل زرد من!
«تانابای» با اسب خود در راه دهکده «آئول»، به سوی قرارگاه دشت «گلسائو» میرفت. در گیرودار این مصیبت و غرق در تخیلات با غمی جانکاه از پیری اسبش که روزی گل درخشان منطقه ایلخی آئول بود، گذشتههای دور و دوران میانسالیاش را به یاد میآورد.
از ایرانصدا بشنوید
«تانابای باکاسوف» از آهنگری دست کشید و آماده اداره «ایلخی بزرگ» شد. «تورگوی پیر»، پست خود را به او تحویل داد و تانابای سرمست از عشق رام کردن کره اسب زیبا، «گل ساری»، دنیای مشقت و کار را پذیرفت.
در شبهای اول، گرگهای گرسنه به ایلخی حمله کردند و تانابای با تفنگ خود سه گرگ مهاجم را کشت و با کمک دستیارش، اسب رم کرده را به حصار باز گرداند. بزرگترین موفقیت او رام کردن گل ساری سرکش در آن شب بود که با یک تکه نمک به دام تانابای افتاد.
او در اوج شادی خوابید و در خواب زنی آشنا را دید که او را به مسابقه بزرگ مردم دعوت میکرد. دیدن این خواب شیرین او را دوچندان امیدوار کرد. چون از خواب بیدار شد، زن مهربانش، «جایدار» به او خبر داد که فرستادهای خبر آورد که به زودی حزب، محاکمه «کولاکها» یا همان اربابان و فئودالهای قدیمی را که از مال مردم ثروتمند شدهاند، آغاز میکند. برادر تانابای «قلی بای» هم جزو آنهاست. دستور رسید که تانابای هم برای اظهار نظر شرکت کند. تانابای از شنیدن این خبر به خاطر احساس مسئولیتی که در قبال مردم فقیر حس میکرد و به خاطر اجرای عدالت، خود را آماده شرکت در جلسه حزبی در «الکساندروفکا»، مرکز شهرستان کرد.
* «چنگیز آیتماتوف» در 12 دسامبر سال 1928 در قرقیزستان به دنیا آمد. مادرش هنرپیشه تئاتر بود و پدرش بر اثر مخالفت با سیاستهای استالینی کشته شد. آیتماتوف بین سالهای 1946 تا 1953 در آموزشگاه دامپزشکی و دانشکده کشاورزی تحصیل کرد. در سال 1952 نخستین داستانهای کوتاه او «روزنامه نگار»، «هاشم» و «راه ما ادامه دارد» منتشر شدند. اما آنچه آیتماتوف را به عنوان نویسنده در جامعه آن روز شوروی معرفی کرد، داستان بلند «جمیله» بود که در سال 1958 منتشر شد و از این به بعد نام ادیب قرقیزی در محافل ادبی و فرهنگی مسکو مطرح شد. آیتماتوف در سالهای بعد چندین اثر جدی، «الوداع گل ساری»، «معلم نخستین»، «درناهای بر محل»، «نهالک روسری قرمز من»، «رو در رو»، «زمین مادران»، «کشتی سفید»، «روزی طولانیتر از یک قرن»، «تورا کاساندرو»، «وقتی کوهها فرو میریزند» و ... را نوشت که این آثار به طور وسیع در میان خوانندگان محبوبیت و شهرت فراوانی برای نویسنده به ارمغان آورد و به زبانهای گوناگون ترجمه شدند.
در سال 2008 در قرقیزستان، به مناسبت هشتادمین سالگرد تولد او، سال آیتماتوف اعلام شد که نویسنده سرشناس در همان سال دار فانی را بدرود گفت.
*این رمان در ایران، توسط نشر نیلوفر در سال هزار و سیصد و شصت و یک و با ترجمه حبیب فروغیان، به بازار آمد.
در شبهای اول، گرگهای گرسنه به ایلخی حمله کردند و تانابای با تفنگ خود سه گرگ مهاجم را کشت و با کمک دستیارش، اسب رم کرده را به حصار باز گرداند. بزرگترین موفقیت او رام کردن گل ساری سرکش در آن شب بود که با یک تکه نمک به دام تانابای افتاد.
او در اوج شادی خوابید و در خواب زنی آشنا را دید که او را به مسابقه بزرگ مردم دعوت میکرد. دیدن این خواب شیرین او را دوچندان امیدوار کرد. چون از خواب بیدار شد، زن مهربانش، «جایدار» به او خبر داد که فرستادهای خبر آورد که به زودی حزب، محاکمه «کولاکها» یا همان اربابان و فئودالهای قدیمی را که از مال مردم ثروتمند شدهاند، آغاز میکند. برادر تانابای «قلی بای» هم جزو آنهاست. دستور رسید که تانابای هم برای اظهار نظر شرکت کند. تانابای از شنیدن این خبر به خاطر احساس مسئولیتی که در قبال مردم فقیر حس میکرد و به خاطر اجرای عدالت، خود را آماده شرکت در جلسه حزبی در «الکساندروفکا»، مرکز شهرستان کرد.
* «چنگیز آیتماتوف» در 12 دسامبر سال 1928 در قرقیزستان به دنیا آمد. مادرش هنرپیشه تئاتر بود و پدرش بر اثر مخالفت با سیاستهای استالینی کشته شد. آیتماتوف بین سالهای 1946 تا 1953 در آموزشگاه دامپزشکی و دانشکده کشاورزی تحصیل کرد. در سال 1952 نخستین داستانهای کوتاه او «روزنامه نگار»، «هاشم» و «راه ما ادامه دارد» منتشر شدند. اما آنچه آیتماتوف را به عنوان نویسنده در جامعه آن روز شوروی معرفی کرد، داستان بلند «جمیله» بود که در سال 1958 منتشر شد و از این به بعد نام ادیب قرقیزی در محافل ادبی و فرهنگی مسکو مطرح شد. آیتماتوف در سالهای بعد چندین اثر جدی، «الوداع گل ساری»، «معلم نخستین»، «درناهای بر محل»، «نهالک روسری قرمز من»، «رو در رو»، «زمین مادران»، «کشتی سفید»، «روزی طولانیتر از یک قرن»، «تورا کاساندرو»، «وقتی کوهها فرو میریزند» و ... را نوشت که این آثار به طور وسیع در میان خوانندگان محبوبیت و شهرت فراوانی برای نویسنده به ارمغان آورد و به زبانهای گوناگون ترجمه شدند.
در سال 2008 در قرقیزستان، به مناسبت هشتادمین سالگرد تولد او، سال آیتماتوف اعلام شد که نویسنده سرشناس در همان سال دار فانی را بدرود گفت.
*این رمان در ایران، توسط نشر نیلوفر در سال هزار و سیصد و شصت و یک و با ترجمه حبیب فروغیان، به بازار آمد.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان