- 7029
- 1000
- 1000
- 1000
کولی کُش
بهمن از زندان فرار می کند و به دلیل سرما و یخبندان به مسجدی پناه می برد. صفرقلی، خادم مسجد، صبح زود به پاسگاه می رود و با نیروهای ژاندارمری برای دستگیری او بازمیگردد، اما بهمن در اتاق نیست، از این رو خودش را دستگیر میکنند...
از ایرانصدا بشنوید
بهمن از زندان فرار می کند و به دلیل سرما و یخبندان به مسجدی پناه می برد. صفرقلی، خادم مسجد، صبح زود به پاسگاه می رود و با نیروهای ژاندارمری برای دستگیری او باز می گردد، اما بهمن را در اتاق نمی بیند و همین باعث دستگیری خودش می شود. مسعود، شریک جرم بهمن که بیرون از زندان به سر می برد، به محض شنیدن خبر فرار بهمن، وحشتزده می شود و دوستان و اقوام برای او به فکر چاره می افتند، ولی خودش ترجیح می دهد به پاسگاه برود و خود را معرفی کند، تا از گزند بهمن در امان بماند.
سر گروهبان تیموری به پاسگاه کولی کُش تبعید می شود تا در آنجا، با کنترل ماشین های عبوری، از خروج بهمن از منطقه جلوگیری کند. این در حالی است که بهمن سوار ماشین شده و ماشین بین راه از سرمای زیاد خاموش می شود. راننده و جمشید تلاش می کنند ماشین را روشن کنند تا به این ترتیب از سرما و یخبندان نجات یابند. آنها با آتش زدن پتو و وسایل دیگر، لوله های یخ زده گازوئیل را گرم می کنند و به این ترتیب ماشین را به حرکت در می آورند....
سر گروهبان تیموری به پاسگاه کولی کُش تبعید می شود تا در آنجا، با کنترل ماشین های عبوری، از خروج بهمن از منطقه جلوگیری کند. این در حالی است که بهمن سوار ماشین شده و ماشین بین راه از سرمای زیاد خاموش می شود. راننده و جمشید تلاش می کنند ماشین را روشن کنند تا به این ترتیب از سرما و یخبندان نجات یابند. آنها با آتش زدن پتو و وسایل دیگر، لوله های یخ زده گازوئیل را گرم می کنند و به این ترتیب ماشین را به حرکت در می آورند....
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان