- 3076
- 1000
- 1000
- 1000
سکه ی قلب
وقتی که سحرگاه بانگ مؤذن فضا را پر می کرد، عبدالعاطی زنبیل و جارویش را بر می داشت، به دسته جارو مثل عصا تکیه می کرد و از خانه بیرون می آمد....
از ایرانصدا بشنوید
با آنکه عبدالعاطی، از یک سال پیش، رفتگر محله ما شده بود، ولی من هیچ چیز درباره او نمی دانستم، اما اذان گوی مسجدی که نزدیک خانه ما بود، او را خوب میشناخت؛ شاید اهل یک ده بودند؛ در هر حال دو دوست قدیمی بودند.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
نظری ثبت نشده است