- 11908
- 1000
- 1000
- 1000
مرد تنها
«بِن دَنیِل» در سن بیست سالگی موفق شد در دانشگاه بُخارست پذیرفته شود، او برای تحصیل مجبور بود از زادگاهش «دانس ووک» به بخارست، پایتخت رومانی برود. او از خانواده اش خداحافظی کرد و به راه افتاد....
از ایرانصدا بشنوید
اما قول داد که برای کریسمس حتماً به آنها سر بزند. بِن در راه مدام به این فکر می کرد که برای تأمین هزینه هایش باید شغل مناسبی داشته باشد. او تا آن روز توانسته بود دو مجموعه شعر به چاپ برساند و از برخی روزنامهها قول همکاری گرفته بود. با ورود به دانشگاه توانست در مسابقه ی ورودی کانون دانشجویان امتیاز خوبی کسب کند و با کمترین هزینه، از امکانات کانون برای اسکان استفاده کند. همچنین توانست در سرویس حوادث روزنامه ی «امید» مشغول به کار شود.
چهار ماه گذشت و کریسمس نزدیک بود و بن خود را برای سفر به زادگاهش آماده می کرد، اما سردبیر روزنامه، خانم هِلِن، به او گفت باید سفرش را به تأخیر بیندازد؛ چرا که خبرنگاران در کریسمس روزهای پر مشغله ای را خواهند داشت. بن با ناراحتی به کانون برگشت و از این موضوع بسیار آشفته بود.
بعد از کریسمس به او اجازه داده شد که به سفری ده روزه برود، اما...
چهار ماه گذشت و کریسمس نزدیک بود و بن خود را برای سفر به زادگاهش آماده می کرد، اما سردبیر روزنامه، خانم هِلِن، به او گفت باید سفرش را به تأخیر بیندازد؛ چرا که خبرنگاران در کریسمس روزهای پر مشغله ای را خواهند داشت. بن با ناراحتی به کانون برگشت و از این موضوع بسیار آشفته بود.
بعد از کریسمس به او اجازه داده شد که به سفری ده روزه برود، اما...
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان